نویسنده: صالح عضیمه
مترجم: سید حسین حسینی



 
کذب یعنی مخالفت آشکارِ خبر و عدم توافق آنها به صورت قطعی؛ مثلاً اگر کسی بگوید در جنگل درختانی را دیدم که میوه‌ی میمون داده بودند و این میوه‌ها از شاخه‌ای به شاخه دیگر می‌پریدند، بر درستی این سخن در عالم خارج، دلیلی وجود ندارد و در خبر وی نمی‌توان صورتی در عالم خارج یافت؛ چون میمونها بنا به طبیعت از درخت زاییده نمی‌شوند، و درختان هم میمون تولید نمی‌کنند. به نظر شریف جرجانی، کذب عبارت است از: «عدم مطابقت آن با واقع.» و گفته شد: «اخباری که با آنچه از آن خبر داده می‌شود، مطابقت ندارد.» در مقابسات ابوحیان آمده است که، کذب «عدم مطابقت سخن با آنچه که در واقع باشد، و همچنین خبر دادن از چیزی به خلاف آن.» البته باید در نظر داشت که خبر دادن گاهی به قول است و گاهی به فعل، و گاهی به هر دو شکی نیست که تعریف ابوحیان، ساده‌ترین، جامع‌ترین و دقیق‌ترین آنهاست.
در کافی آمده است، عبدالرحمن بن حجاج از امام صادق (علیه السلام) پرسید: «آیا کذاب کسی است که در امری دروغ می‌گوید؟ فرمود: نه، کسی نیست که دروغ از وی صادر شود و عادت وی گشته باشد.» یعنی غریزه و عادت او شده باشد، و به گفتار و کردارش توجهی ندارد و بر آن پشیمان نمی‌گردد؛ چنین کسی کذاب است. و کسی که چنین نباشد، اطلاق کذاب بر وی درست نیست. یا مراد آن است که خداوند وی را کذاب قلمداد کند. در همین کتاب، از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «از کمکهای خداوند به کذابان، فراموشی است.» چه سخن درست و دقیق و اشاره‌ی لطیفی است که فراموشی باعث رسوایی دروغگویان می‌گردد؛ چون چیزی می‌گوید و سپس فراموش می‌کند که چه گفته است و یا فراموش می‌کند که چنین و چنان گفته است و به نقض و خلاف گفته‌های خود پرداخته، در نتیجه پندارش فاش و رسوا می‌گردد و مورد تمسخر واقع می‌شود و از او دوری می‌گزینند. این فراموشی که امام صادق (علیه السلام) درباره‌ی کذابان گفته‌اند، همان چیزی است که روان شناسی جدید آن را «لغزشهای زبانی» می‌نامد؛ یعنی شخص متهم یا مجرم هر چند در کتمان بکوشد و هر چه با احتیاط باشد و تلاش کند که رازی فاش نگردد و سخنی افشا نشود، بالاخره از راه لغزش زبان، ناخودآگاه به کلمه یا اشاره‌ای فاش خواهد شد و علت آن هم به فراموشی برمی‌گردد، که امام صادق (علیه السلام) در کلامشان به آن اشاره کرده‌اند.
همان‌گونه که نور و ظلمت، سیاهی و سفیدی، و صاف بودن هوا و باران با هم جمع نمی‌شوند، غیر ممکن است که ایمان و دروغ در شخصی جمع شوند. در قرآن آمده است: إِنَّمَا یفْتَرِی الْكَذِبَ الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ (1)؛ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِیضِلَّ النَّاسَ بِغَیرِ عِلْمٍ (2)؛ وَلَكِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ (3)؛ قُلْ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا یفْلِحُونَ (4)؛ وَیقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ یعْلَمُونَ (5)؛ وَاللَّهُ یَشْهَدُ أنَّ الْمُنَافِقِینَ لَكَاذِبُونَ (6).
عبدالله بن جراد می‌گوید از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیدم: ‌ای رسول خدا! آیا مؤمن زنا می‌کند؟ فرمود: ممکن است. گفتم: آیا دروغ می‌گوید؟ فرمود: نه، و سپس این آیه را تلاوت کردند: إِنَّمَا یفْتَرِی الْكَذِبَ الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ. درست نیست که این حدیث را چنین برداشت کنیم که مؤمن می‌تواند زنا کند و در آن تأکید بر دروغ بیشتر از زناست؛ زنا هم مثل دروغ حرام شده است و مؤمن اگر مرتکب عمل زشت زنا گشت، توبه می‌کند و به سوی خدا باز می‌گردد، و یا این عمل زشت را ادامه می‌دهد، که از ایمان خارج می‌شود و کافر می‌گردد: و َحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَی المُؤمِنینَ (7). چون شهوت جنسی در فطرت انسان از دروغ ریشه دارتر است، و گاهی مؤمن دچار لغزش می‌شود، اما دروغ در اثر عادت طبیعت او می‌گردد و این طبیعت چیزی است که جزء صفات مؤمنان نیست و در روحشان حلول نمی‌کند.
در حدیث حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «هرگاه بنده‌ای دروغ بگوید، فرشتگان به ‌اندازه‌ای که از او گند و تعفن می‌آید، از او دور می‌شوند.» و همچنین فرمود: «شما را از دروغ برحذر می‌دارم، چون دروغ به گناهان دیگر سوق می‌دهد و گناهان هم به سوی آتش؛ و شخص آن قدر دروغ می‌گوید تا این که خداوند او را در زمره‌ی کذابان می‌نویسند...» معنا در این حدیث روشن و گویاست، و آن این که، «دروغ جزء طبیعت کسی که با آن اُنس و الفت دارد و تکرارش می‌کند و لذت می‌برد، می‌گردد تا جایی که امید به توبه نیست و شفاعت هم سودی نمی‌بخشد.» همچنین فرمود: «تاجران، فاجرانند.» گفته شد: «ای رسول خدا! مگر خداوند معامله را حلال نکرد؟» فرمود: چرا، امّا آنها سوگند می‌خورند و دچار گناه می‌شوند و دروغ می‌گویند.»روایت شد که شخصی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: «ای رسول خدا! من چهار خصلت را پنهان می‌کنم: زنا، شرابخوری، دزدی و دروغ؛ کدام یک را ترک كنم؟» فرمود: «دروغ را ترک کن.» وقتی برگشت، قصد زنا کرد و گفت: «از من خواهد پرسید؛ اگر دروغ بگویم نقض عهد و پیمان کردم، و اگر اقرار کنم، حد می‌خورم.» سپس، قصد دزدی و بعد شراب کرد و مثل قبل به فکر رفت و نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت و گفت: «تمام راه را بر من بستی و من همه را ترک کردم.»

همچنین فرموده‌اند: «وای به حال کسی که سخن می‌گوید و برای خنداندن دیگران دروغ بگوید، وای بر او وای بر او!» سخن علی (علیه السلام) که اصبغ بن نباته آن را روایت می‌کند، به همین باز می‌گردد. که فرمود: «بنده طعم ایمان را نمی‌چشد، مگر این که دروغ را به شوخی و جدی ترک کند. حضرت فرمودند: «بزرگترین خیانت آن است که به دوستت که با تو بر سر راستی و صداقت است، دروغ بگویی.» ابو سعید خدری می‌گوید: از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم چنین دعا می‌کرد: «خدایا! قلبم را از نفاق، و دامنم را از زنا، و زبانم را از دروغ پاک بگردان!»

دروغ همیشه حرام است و هیچ‌گاه به حلال تبدیل نمی‌شود، و جایز نیست که به راستی تحول یابد؛ همچنین است راستی، که نباید به دروغ تبدیل گردد. مسلم از ام کلثوم روایت می‌کند که می‌گفت: «از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نشنیدم که جز در سه مورد اجازه‌ی دروغ داشته باشند: سخنی برای اصلاح گفته شود، در جنگ و زمانی که مرد با زنش، و زن با مردش سخن می‌گوید.» معنای حدیث روشن است و کلام را تابع اراده و نیت شخص قرار می‌دهد و به نیت انسان و عزم درونی او که در پی تحقق آن است، بستگی دارد. هر سخنی که به قصد اصلاح باشد نمی‌توان آن را دروغ خواند، هر چند که به ظاهر شکل دروغ به خود بگیرد؛ مثلاً نماز نزد خداوند مقبول نمی‌افتد، مرگ هنگامی که از ریا و نفاق و هر آنچه که آن را زشت و فاسد می‌نماید مبرا باشد؛ و هرگاه از اینها مبرا نباشد نماز نیست، هر چند که ظاهر و شکل نماز داشته باشد. همچنین روزه و زکات و دیگر کارهای خوب، هرگز از نیت و عزم درونی جدا نیستند.
نویسنده‌ی کافی از حسن صیقل روایت می‌کند که به امام صادق (علیه السلام) گفت: از پدرت امام باقر (علیه السلام) درباره‌ی یوسف (علیه السلام) که گفت: أَیتُهَا الْعِیرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ (8) برای ما سخن بگو فرمود: «به خدا قسم! آنها دزدی نکردند و او هم دروغ نگفت.» و ابراهیم (علیه السلام) گفت: بَلْ فَعَلَهُ كَبِیرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا یَنْطِقُونَ (9). فرمود: «به خدا سوگند! انجام نداد و دروغ هم نگفت.» امام صادق (علیه السلام) فرمود: «نظر شما چیست ‌ای صیقل؟» گفت: «جز تسلیم، هیچ چیز.» حضرت فرمود: «خداوند دو چیز را دوست دارد و از دو چیز بیزار است: تبختر در میان دو صفت، و دروغ برای اصلاح را دوست دارد. و از تبختر در راه رفتن و از دروغ برای غیر اصلاح بیزار است.» ابراهیم (علیه السلام) فرمود: «بل فعله کبیرهم هذا» که به قصد اصلاح بود؛ یعنی آنها این کار را انجام نداده‌اند و یوسف (علیه السلام) هم به قصد اصلاح چنین گفت:
پس قصد اصلاح، همان نیت پاک و گرایش به هدف پاک و والاست. اینها چیزهایی است که شایسته‌ی توجه و دقت است وقتی که سخن می‌گوییم و یا به سخن دیگران گوش می‌سپاریم؛ در غیر از این موارد، کلام دروغ و از دروغ هم زشت‌تر است. چه خوب فرمود علی (علیه السلام): «از دروغ کناره بگیرید، چون دور کننده‌ی ایمان است. راستگو بر نجات و بزرگوار، و دروغگو مشرف به سقوط و پست.» و چه خوب فرمود امام صادق (علیه السلام): «خداوند برای شر قفلهایی نهاده و کلید آن قفلها را شراب قرار داده است؛ و دروغ از شراب بدتر است.» و چه خوب گفت شاعر:

لا یَكذِبُ المَرءُ اِلأ مِن مَهانةٍ *** أو عادةِ السّوءِ أو مِن قَلّة الأدَبِ
لَعَضُّ جیفةِ كَلبٍ خَیرُ رائحَةٍ *** مِن كِذبَةِِ المَرءِ فى جَدٍ وَ فی لَعِبٍ (10)

پی‌نوشت‌ها:

1- نحل (16)، آیه‌ی 105: تنها کسانی دروغ‌پردازی می‌کنند که به آیات خدا ایمان ندارند.
2- انعام (6)، آیه‌ی 144: پس کیست ستمکارتر از آن کسی که بر خدا دروغ بندد تا از روی نادانی مردم را گمراه کند.
3- مائده (5)، آیه‌ی 103: ولى کسانی که کفر ورزیدند، بر خدا دروغ می‌بندند.
4- یونس (10)، آیه‌ی 69: بگو: «در حقیقت کسانی که بر خدا دروغ می‌بندند رستگار نمی‌شوند.»
5- آل عمران (3)، آیه‌ی 75: و بر خدا دروغ می‌بندند با این که خودشان هم می‌دانند.
6- منافقون (63)، آیه‌ی 1: [اولی] خدا گواهی می‌دهد که آنان قطعاً دروغگو هستند.
7- نور (24)، آیه‌ی 3: و بر مؤمنان این امر حرام گردیده است.
8- یوسف (12)، آیه‌ی 70: ای کاروانیان! قطعاً شما دزد هستید.
9- انبیاء (21)، آیه‌ی 63: بلکه آن را این بزرگترشان کرده است، اگر سخن می‌گویند از آنها بپرسید.
10- انسان تنها از سَر پستی و حقارت، یا عادت زشت، یا کمیِ ادب دروغ می‌گوید.
دندان گزیدن مردار سگی، خوشبوتر است از دروغ انسانی به جد یا شوخ.

منبع مقاله :
عضیمه، صالح؛ (1392)، معناشناسی واژگان قرآن (فرهنگ اصطلاحات قرآنی)، ترجمه‌ی سیدحسین سیدی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم